شهر کریستال
نوشتهٔ مریم رئیسدانا
نویسنده: مریم رئیسدانا
ویراستار: داود علیزاده
طرح جلد: فرهاد سفیدی
صفحهآرایی و چاپ: نشر رها
شابک نسخۀ چاپی:
978-1-7383638-0-3
شابک نسخۀ الکترونیک:
978-1-7383638-1-0
مجموعهداستان شهر کریستال» نوشتهٔ مریم رئیسدانا، نویسندهٔ ساکن آمریکاست. این مجموعه شامل پانزده داستان کوتاه است:
نقطهٔ روز
ایبل
رز بنفش
شهر کریستال
مهتاب
فصل ناتمام
هاتداگ کاسکو
جزیرهای در دل تهران بزرگ
میان دیوار
سامسارا
شهرت
رقص باهاری
لکهٔ خون
خط قرمز
کلاهگیس
یادداشت نویسنده:
شهرزاد این قصهها منم، و پادشاهی که قصد جان من و ما را دارد، همانا زجرها و زخمهای من و ایرانجان است، ایرانجانِ در غربت و ایرانجانِ در فلات ایران.
«شهر کریستال»، حاصل مطالعه و دقت من است بر زندگی زنان و مردانی در قلب میهن یا بسیار دورتر از مام میهن، در هجرتی خواسته و ناخواسته از سرِ جبر جغرافیایی. زندگی انسانهایی سرگردان، شکستخورده از عشق، ریا، آلودگیهای فرهنگی و / یا یخزده در غرش ماشین سیاست، ولی مصمم به ساختن چندبارهٔ زندگی.
این داستانها از زیر غبار بیستساله و گاه بلکه پیشتر و دورتر بیرون آمدهاند؛ داستانهایی که دستگاه سانسور امکان و اجازهٔ تجلی به آنها را در ایران نداد، مگر با حذف و مثلهشدن.
«جزیرهای در دل تهران بزرگ»، با وجود اینکه در سال ۱۳۸۲ جزو داستانهای تحسینشدهٔ مسابقۀ داستاننویسی صادق هدایت بود، ولی تا بهامروز هنوز بخت انتشار بدون سانسور را در ایران به دست نیاورده است.
پانزده داستانِ این مجموعه در واقع گزیدهایست از دهها داستان که با مشورت، انتخاب و ویرایش دوست گرامیام دکتر داود علیزاده، منتقد، پژوهشگر و ویراستار، سامان گرفته است.
از استادان، حسین دولتآبادی، نویسندهٔ خوب مقیم فرانسه، از ابوالحسن تهامی، صداپیشه و مترجم ساکن ایران، از دکتر شهناز عرشاکمل، نویسنده و استاد دانشگاه شریف، که با خردمندی و مهربانی رهنمودهای بسیار ارزشمندی را در تدوین این کتاب ارائه دادند، بسیار سپاسگزارم.
همچنین تشکر میکنم از نشر رها که با سلیقه و وسواس در بازخوانی نهایی «شهر کریستال»، آخرین ویرایش را بر این کتاب انجام دادند.
**********
داستانهاى رئیسدانا قهرمان ندارد.
نگاه بهظاهر تلخ او به زندگى فرودستان و طبقهٔ متوسط، در عمق مثبتاندیش خویش، توانمندى، تابآورى، و سرسختى بشر را در مواجهه با درد و رنج نشان مىدهد. نویسنده با سرککشیدن به دنیاى حسرتها، سرخوردگىها، شادکامىها، و نامرادىهاى انسانها، دنیایى واقعى و ملموس را ترسیم مىکند.
در داستان کوتاه «اِیبل»، دردهای سینتیا یادآوری جملهٔ معروف هدایت است: «در زندگی زخمهایی هست که …»، اما رئیسدانا در همان داستان توصیهٔ خود را از زبان یک مادر به فرزندان آدم مىگوید: «عاشقِ هم باشید، مواظبِ هم باشید.»
دکتر سعید ممتازی، نویسنده، مترجم و روانپزشک